- ۱ نظر
- ۰۶ فروردين ۹۵ ، ۱۸:۲۹
تَمام ادمها یک روز می رَوَند وَ از آن روز به بَعد جاى خالیشان هَر روز دَر زندگیمان دَرد می کنَد . .
من چیزهای زیادی از دست داده ام هیچ کدامشان مثل از دست دادن تو نبود . . گاهی یک رفتن تمامت را با خود می بَرَد و تو تا آخر عمر در به در دنبال خودت می گـَردی . . .
غرور را دوست دارم . . گاهی غُرور آخرین تکیه گاه است . . وقتی همه چیزت را باخته ای . .
تو میروی اما . . بدان چیزی عوض نمی شود . . پای ما تا ابد گیر است . .
من و تو شریک جرم یک مشت خاطره ایم . . .
دلــــــم
تا برایت تنگ میشود...
نه شعر میخوانم,
نه ترانه گوش میدهم,
نه حرفهایمان راتکرار میکنم..
دلم تابرایت تنگ میشود
می نشینم,
اسمت را,
می نویســـــــــــــــم
می نویســـــم
می نویســم
..
بعدمیگویم: اینهمه او!!!
پس دلتنگی چرا؟!
دلم تابرایت تنگ میشود
میــــم مالکیت را به آخر اسمت اضافه میکنم
وباز
عـــاشقت میشوم....!!
مست شد خوٖاست که ساغر شکند عهد شکست فرق پیمانه و پیمان ز کجا داند مست
صائب تبریزی